• وبلاگ : عكسستان
  • يادداشت : تصوركن....
  • نظرات : 3 خصوصي ، 23 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دوست خوبم سلام . وقتي صفحه را رفرش كردم متوجه عكسهاي جديدتان شدم . شاهد از غيب رسيد . در ادامه عرايضم در پست قبلي نكته اي قابل ذكر است .

    وقتي ميگويم با نگاهي كيهاني وبه دور از شعور انساني بايد به پديده هاي موجود در هستي نگاه كنيم از همين روست . چرا كه اگر اكنون با نگاهي انساني به عكسها نگاه كنيم آنگاه اين سوا پيش مي آيد ، آفريدگاري كه در عكسهاي پيشين جلال خود را در كنده كاري و هنر هاي دستي بر ميوه ها و غيره به نمايش ميگذارد ، آنقدر سر گرم هنر نمايي بوده كه از كودكان آفريقايي فراموش كرده ؟!!! به جاي اينكه در جنگل هاي آمازون نام الله را خراطي كند ، بهتر نبود تا (فكري ) براي كودكان رنج كند ؟!!!!

    وقتي نگاه انساني باشد ، سوالات انساني مسخره هم پيش مي آيد . و البته در پس آن پاسخهاي انساني اي مثل مشيت و تقدير و ....

    اما اگر آدمي با نگاهي كيهاني مكانيسم بوجود آمدن پديد ه ها را شناسايي كند ، متوجه خواهد شد كه مفاهيمي مثل خوبي - بدي - زشتي - زيبايي - ظلم - عدالت - عشق - نفرت و .... همه و همه مفاهيمي هستند كه آدمي در بر خورد سلولهاي مغزي اش با جهان پيرامونش مي سازد . مثالي مي آورم . انسان را از كل هستي حذف كنيد . حال مفاهيمي مثل عدالت - عشق - نفرت - زشتي - زيبايي - فقر - ثروت - خوبي -بدي و حتي خدا را معني كنيد !!!!!!

    محال است بتوانيد بدون حضور انسان چنين مفاهيمي را در مورد ساير پديده ها معني ببخشيد . هيچ درختي از درخت ديگري زيباتر نيست . هيچ سياره اي نسبت به پرنده اي عاشق نيست . حتي عكسهايي كه در پست مورد بحث (معجزه ) گذاشتيد اگر هم به واقع چنان باشد معنايي نخواهد داشت . چون انسان است كه الله و يهو و اهورا و .. را براي درك خود از خالق هستي نام گذاري كرد . و لزومي نيست كه طبيعت همراه با انگاره هاي انساني برايش پيام بفرستد و نام خود را در چوبي نقش بندد .

    تنها چيز هايي كه مفهوم مشتركشان در بين انسان و هستي پايدار خواهد ماند ، قوانين طبيعي طبيعت است . اگر انسان را حذف كنيد نيروي جاذبه حذف نخواهد شد . اگر انسان را حذف كنيد نيروي گرانش حذف نخواهد شد و ميليونها قوانين طبيعي ديگر كه كاري به شعور انساني ندارد . و بر اساس يك شعور كيهاني پديد آمده اند و انسان صرفا داننده آنهاست .

    حتي نميتوان خدا را به مفهوم انساني آن براي ساير اجزاء طبيعت تعريف كرد مگر آنكه بر اساس قوانين طبيعي مكانيسم حاكم بر هستي را بر آنها محيط بدانيم .

    اگر به پيامهاي دوستان براي پست حاضر دقت كنيد ، در خواهيد يافت كه آنها فقط با ديدن عكسها متاثر شدند و به درگاه خداي انسان باور خود شكر گفتند كه جاي كودكان رنج نيستند . و اين ناشي از باور آنها به مشيت الهي است و در ضمير ناخود آگاه خود مي پندارند كه هر كس آنها را دچار چنين رنجي كرده خود هم درست ميكند و شايد هم صلاحي در كار بوده و شايد هم اصلا آنها را بد بخت كرده تا ما قدر دان داشته هايمان باشيم !!!!!

    واقعل مسخره و دردناك است كه اگر تصور كنيم خداي اسن جهان ديگراني را به فلاكت بياندازد تا مارا متوجه كند ! و يا وقت براي خراطي اسم الله در جنگلهاي آمازون بگذارد ولي توجهي به كودكان رنج نكند ولي توجهي به كودكان رنج نكند !!! الا اين كودكان رنج نام الله را بر درختان آمازون به چه كارشان ميخواهند ؟!!!! مگر اينكه فكر كنيم خداوند خراط ما توجهش صرفا به آنهاييست كه با شكم سير به هنر و كاردستي وي نگاه ميكنند . و اگر اينگونه باشد خداوند تعريف شده ، خود طرفدار سرمايه داران است .

    كه البته اينگونه نيست . چرا كه افريدگار هستي ، جهان را بر اساس تعاريف انساني بنا نهاده كه بخوهد به زبان عربي و نام عربي الله پيام خود را در جنگلهاي آمازون خراطي كند . او جهان را بر اساس يكسري قوانين طبيعي بنا نهاده و كاري به خوشايند ما ندارد .

    آنهاييكه با ديدن چنين عكسهايي به جاي دلشاد شدن از اينكه خودشان جاي كودكان رنج نيستند ، دست به اقدام و عملي ميزنند و گروه ها و تشكل هايي براي برداشتن رنج از زندگي آدميان ميكنند ، نيك ميدانند كه با دست روي دست گذاشتن و به آشمان نگاه كردن و يا توسل جستن رنجي از كودكان جهان برداشته نخواهد شد . انسان موجوديست كه به هر ترتيب بر روي زمين پديد آمد . و اينك اوست و قوانين طبيعي آفريدگار كه بايد خود را در اين كره معلق پايدار نگه دارد . دستي از آسمان به ياري اش نخواهد امد .

    خداوند همه ياري ها را در 14 ميليارد سلول مغزي اش به او رسانده . و اين 14 ميليارد سلول مغزي است كه در مواجهه با هستي و قوانين آفريدگار ، او را نجات بخش خواهد بود .

    شادزي مهر افزون

    پاسخ

    دوست عزيز سلام. مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت.در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت.آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد.مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروي و ببيني.مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت.به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف.با سرعت به آرايشگاه برگشت و به آرايشگر گفت:مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند.مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم.مشتري با اعتراض گفت:پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟"آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنندمشتري گفت: دقيقا همين است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند!براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد...درضمن به جاي توجه به عكسهاي افريقا ميشد نيم نگاهي به عكس مربوط به بمب اتمي داشته باشيد عكس كودكي كه به خاطر اثرات بمب اتم اينطوري بدنيا آمده! تا شايد متوجه ميشديد كه اشكال كار كجاست.شاد باشي.