سلام آقا مهدي
خوب هستين؟
دو سالگي عكسستان رو بهت تبريك مي گم اميدوارم مثل ههيشه عكسستان پر باشه از مطالب و عكس هاي مفيد باشه
اين متن زيبا رو تقديم مي كنم به شما:
وقتي راه رفتن آموختي دويدن بياموز و دويدن که آموختي پرواز را راه رفتن يباموز زيرا راه هايي که مي
روي جزيي از تو مي شوند و سرزمين هايي که مي پيمايي بر مساحت تو اضافه مي کند
دويدن بياموز زيرا چون هر چيز را که بخواهي دوراست و هر چقدر زود باشي دير
و پرواز را ياد بگير نه براي اينکه از زمين جدا شوي براي انکه از فاصله زمين تا اسمان گسترده شوي
من راه رفتن را از يک سنگ اموختم و دويدن را از يک کرم خاکي و پرواز از يک درخت.
باد ها از رفتن به من چيزي نگفتن زيرا انقدر در حرکت بودند که رفتن را نمي شناختند پلنگان دويدن
را يادم ندادند زيرا انقدر دويده بودند که دويدن را از ياد برده بودند
پرندگان نيز پرواز را به من نياموختند زيرا انچنان در پرواز خود غرق بودند که انرا به فراموشي سپرده
بودند اما سنگي که درد سکوت را کشيده بود رفتن را مي شناخت و کرمي که در اشتياق دويدن
سوخته بود دويدن را مي فهميد و درختي که پاهايش در گل بود از پرواز بسيار مي دانست!
" آنها از حسرت به درد رسيده بودند و از درد به اشياق و از اشتياق به معرفت"
وقتي رفتن آموختي دويدن بياموز و دويدن که آموختي پرواز را راه رفتن بياموز زيرا هر روز بايد از خودت
تا خدا گام برداري دويدن بياموز زيرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوي و پرواز را ياد بگير زيرا بايد روزي
از خودت تا خدا پر بزني.
"خانم عرغان نظر آهاري"