دلم خواهد كبوترباشم اي مولارضاجان
به روي گنبد زردت نشينم
و يك آهو شوم گريان و نالان
بديدارت روم دشت خراسان
دلم خواد كه يك سجاده باشم
به روز و شب حريمت راببوسم
دلم خواهد شوم يك بند تسبيح
درون دست عشاق تو باشم
وزواران كويت هرشب و روز
مرا در جانمازخود گذارند
دلم خواهد كه يك گلدسته باشم
اذان گويد موذن بر فرازم
و آن گلدسته ها باشد كنارِ
ضريح و گنبد زردت رضاجان
اگر روزي رسم بر ارزويم
شوم من خادم كويت رضاجان
بگيرم در بغل آن معجر پاك
ببوسم آن ضريح و تربت پاك
گداي كوي تو هستم رضاجان
شفاعت كن مرا اندر خراسان