آسمان خاكستري رنگ و زمين پژمرده است
يك نفر از بوم دنيا رنگ ها را برده است
چاه هاي كوفه امشب هم نوايي مي كنند
بغض بر گلدسته ها، لحن اذان افسرده است
جبرئيل انگار محتاج عصا شد، حال او
مثل احوال جوانان برادر مرده است
آسمان ابري شده، درهاي رحمت بسته اند
باز رفتار زمين به آسمان برخورده است
كودكي پرسيد: مادر ناشناس ِ مهربان
امشب آيا باز هم نان و رطب آورده است؟
***
آسمان گفته نماز صبح كوفه خوني است
چي شده مردم مگر محراب ضربت خورده است؟!
اي يد الله! اي علي! برخيز اگر نه مي شود
شبهه بين خلق كه " دست خدا آزرده است