زهرا ، زهرا است ، چرا كه نجابتي است غريب. نامش سروش عالم وحي است و سرود ثناي فرشتگان سحر، تنديس جاوداني حسن است و شاهكار خداوند، آيهاي است و آيينهاي كه شاهراههاي نور از آغوشش ميگذرد.
زهرا تكلمي است روشن به بازگويي صحيفه حيدر; زهراست كه سكوتش گوش صد فرياد را ميدراند و در سياهترين لحظههاي خاموشي كه جاي شقايق را گل خرزهره ميگيرد، زايش ترديد را با تبر يقين عقيم مىكند.
زهرا نسيمي است تسكين دهنده التهاب دل گداخته علي ، نسيمي كه از اوست امواج دريا.