• وبلاگ : عكسستان
  • يادداشت : شخصيت واقعي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 20 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    روز قسمت بود
    خدا هستي را قسمت مي کرد
    خدا گفت : چيزي از من بخواهيد
    هر چه باشد شما را خواهم داد
    سهم تان را از هستي طلب کنيد
    زيرا خدا بخشنده است
    و هر که آمد چيزي خواست
    يکي بالي براي پريدن و ديگري پايي براي دويدن
    يکي جثه اي بزرگ خواست و آن يکي چشماني تيز
    يکي دريا را انتخاب کرد و يکي آسمان را
    در اين ميان کرمي کوچک جلو آمد و به خدا گفت :
    خدايا من چيز زيادي از اين هستي نمي خواهم
    نه چشماني تيز و نه جثه اي بزرگ نه بال
    و نه پايي و نه آسمان و نه دريا .....
    تنها کمي از خودت
    تنها کمي از خودت به من بده
    و خدا کمي نور به او داد
    نام او کرم شب تاب شد
    خدا گفت : آن که نوري با خود دارد بزرگ است
    حتي اگر به قدر ذره اي باشد