من كيم؟ دوزخي روي زمينم اي دوست
گر بهشتم ببري باز همينم اي دوست
بشتاب اول اين راه و به من خرده مگير
من درنگ نفس بازپسينم اي دوست
از چه دلگرم به فرداي تو باشم ديري است
كه به امروز خودم نيز ظنينم از دوست
من ز آبادي تو بهره نبردم زيرا
روزگاريست كه ويرانه نشينم اي دوست
هيچ كس مثل من آلوده من نيست چرا
تو نكردي حذر از من كه چنينم اي دوست
همه سهم من از عشق تو غم بود ولي
دوست دارم كه تو را شاد ببينم اي دوست
دوست دارم كه به من حق تصاحب بدهند
تا تو را از همه عالم بگزينم اي دوست