• وبلاگ : عكسستان
  • يادداشت : نيمه شعبان بر عاشقان مبارك.....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي 

    سلام..خوشحالم دوباره اينجا ميام...اقاي مهدي خان نگفته بودين زدين تو خط زبون عربي ؟!!!!!!

    در هر حال مثل هميشه عكسهات قشنگه اميدوارم باز هم ادامه بدي...شاد باشي هموطن

    داداش مهدي عزيز . اميدوارم هميشه حرمت اين اسم مقدس رو حفظ كنيد و طوري زندگي كنيد كه شايسته چنين نام برگزيده اي باشه . و انشالله صاحب اين نام هميشه و در همه مراحل زندگي يا ر و ياور شما باشه -موفق و سربلند باشيد

    خواهم آمد
    به دل خالي گلدان حياط
    گلي از عاطفه خواهم روياند.
    ****
    يک بغل نسترن و سوسن و ياس
    هديه خواهم آورد.
    از دل مزرعه سبز فلک
    خوشه‌اي خواهم چيد.
    ****
    خواهم آمد به شما خواهم گفت:
    پرده‌ها را ز رخ پنجره ها باز کنيد.
    بگذاريد هوايي بخورند.
    خاک و خاکستر و زنگار و غبار
    از رخ آينه ها پاک کنيد
    بگذاريد نفس تازه کنند
    ****
    خواهم آمد و ندا خواهم داد:
    از دل زار اسيران قفس ياد کنيد
    پيش از آني که بميرند ز بي مهري ما
    با نگاهي
    گذري
    لبخندي
    دل غمديده‌شان شاد کنيد.
    ****
    خواهم آمد
    غزلي خواهم خواند.
    غزلي پاک تر از صبح سپيد
    غزلي ناب تر از يک گل ياس
    غزلي عاشق و مست
    غزلي پر احساس

    من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
    من مهدى، قائمه گيتى، خرد هستى و ادامه خدايم.
    شكيب شما در سراشيب عمر. ميوه باغ آفرينش، فراخى آسمانها و نجابت زمين.
    من گريه‏هاى شما را مى‏شناسم.
    با انتظار شما هر شام ديدار مى‏كنم.
    نغمه‏گر ندبه‏هاى شما در ميان كاج هاى غيبتم.
    اشك هاى شما آينده من است.
    دلتنگي هاى من، گشايش بخت ‏شماست.
    من موى گره در گرهم را نذر پريشان شمايان كرده‏ام .
    انا المهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
    با من از همه آنچه در دل داريد بگوييد.
    از گرانى بار انتظار؛
    از تيرگى شبهاى غيبت؛
    از هيمنه جور؛
    از هيبت گناه، از فريب سراب، از دروغ خنده‏ها و از دورى اقبال.
    من با ندبه‏هاى شما مى‏بالم.
    من تنگى دل شما را مى‏شناسم.
    من برق چشم شما را مى‏ بينم .
    گرمى دست‏هاى شما، چراغ خيمه صحرايى من است.
    انا المهدى؛ من موعود زمانم، صاحب عصر، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
    از دورى و ديرى با من بگوييد. جز من كسى حرف شما را باور نمى‏كند.
    جز من كيست كه بداند روزگار شما چگونه روزگارى است؟
    جز من كيست كه بداند زخم شما، شكوفه كدام غم است؟
    گريه شما، جارى چه اندوهى است؟
    و خنده شما تا كجا شكوهمند است؟
    مرا باور كنيد.
    من تنهايى شما هستم.
    اسب آرزوهاى شما، تنها در چمن ظهور من چابك است.
    پرنده اميد شما را من پرواز مى‏دهم.
    و آشناترين رهگذر شهر شما منم.
    اناالمهدى؛ من موعود زمانم، پرورده دامن نرگس و آورنده عدل خدا.
    مرا بخوانيد و بخواهيد.
    مرا تا صبح ظهور، انتظار كشيد.
    مرا كه چون پدران روستايى، با دستمالى از مهربانى به سوى شما مى‏آيم.
    با يك سبد انار؛
    يك طبق سيب؛
    و يك سينه سخن.
    من شما را از گريه‏هاى شما مى‏شناسم و شما مرا از اجابت‏هايم.
    امسال، باران گرسنه خاك است.
    ابرها ديگر نمى‏بارند.
    خورشيد به ناز نشسته است.
    بهار خرمى نمى‏كند.
    آيا از ياد برده‏اند كه شما جمعه‏ شناسان هفته انتظاريد؟
    نمى‏دانند شما شب ها مرا به خواب مى‏بينيد؟
    و روزها
    زمين را با آهن اندوه مى‏شكافيد؟
    امسال زمين ركاب نمى‏دهد،
    و گريه انتظار، شما را امان.
    من مى‏آيم، كه هر سال، بهار آمدنى است.
    من مى‏آيم كه سفره شما بى ‏نان نباشد.
    و هفته شما، بى ‏جمعه.
    اناالمهدى؛ من موعود زمانم. صاحب عصر، قائمه گيتى، خرد هستى، پرورده دامن نرجس و آورنده عدل خدا.

    اناالمهدى

    ا

    زمن گرفته داغت شبهاي گفتگو را


    بي توسكوت پائيز ، بسته ره گلو را


    آوا ز جويباران ، بي منتهاي اشگم


    بنگر چگونه برده ، ازسيل آبرو را


    گفتم به خود كه مهتاب‌، شايدبه شب نباشد


    آويختم به هركوي ، فانوس جستجو را


    ديم كه در سكوت ، ظلمت سراي اندوه


    بگرفته نا اميدي ، دامان ارزو را


    رفتي و با قيام ، رگبار سرخ شيون


    بستم دهان شاد ، مرد ترانه گو را


    من غمگنانه اينجا ، خاموش بي تو ماندم


    تا كه سپيده بگرفت ؛ شام سياه مو را


    در آخرين دقايق ، اي موج آرزومند


    ازشط سينه بر گير ، كشتي آرزو را


    مژده اي دل كه مسيحا نفسي ميآيد



    آب زنيد راه را ، هين كه نگار ميرسد


    مژده دهيد باغ را ، بوي بهار ميرسد



    راه دهيد يار را ، آن مه ده چهار را


    كز رخ نور بخش او ، نور نثار ميرسد



    چاك شدست آسمان ، غلغله ايست درجهان


    عنبرو مشگ مي دمد ، چونكه به يار ميرسد



    رونق باغ ميرسد ، چشم و چراغ ميرسد


    غم به كناره ميرود ، مه به كنار ميرسد



    باغ سلام مي كند ، سرو قيام مي كند


    سبزه پياده مي رود ، غنچه سوار ميرسد




    ميلاد با سعادت قائم آل محمد ، مولاي عاشقان ،


    اميد دل منتظران ، حضرت حجة بن الحسن


    العسگري، مهدي صاحب الزما ن عجل الله تعالي فرجه شريف مبارك باد


    سلام داداش مهدي عزيز. به به امروز ميلاد هم نام شماست . ميدونيد چقدر سعادتمند هستيد كه چنين اسم زيبائي داريد ؟؟؟؟؟؟ عيد تون مبارك